آرشیدا سعدلوآرشیدا سعدلو، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

ARSHIDA

رفتن به باغ وحش و سیرک

به همراه بابایی دخملمونو بردیم به باغ وحش و سیرک اما به محض اینکه بلیط گرفتیم و رفتیم داخل شما خواب رفتی  لووووووووووووووووس  و هر چی منتظر موندیم تا بیدار شی نشدی   اما یه کم باد هم می اومدبنابراین ما هم سریع برگشتیم  و به قسمت سیرک هم نرسیدیم تا مبادا شما سرما بخوری   ...
30 ارديبهشت 1392

غلت زدن آرشیدا

  هووووووووووووووووووووووووورا بالاخره آرشیدای مامان غلت زد و منو خوشحال کرد   اینقدر این صحنه رو دوست داشتم که همش مامانی وبلاگها  رو میگشتم و میدیدم که چه تاریخی نی نی ها غلت زدن و  آرزوم برآوده شد وشما خانمم  در  4 ماه و 11 روزگی غلت زدی مرررررررررررررررررسی خیلی خوشحالم و هر بار که تلاش  میکنی  اصلا نمیگیرمت آخه میخوام نگات کنم حالا ماجراش:آماده شدیم که بریم  بیرون و شما هم  داشتی بازی میکردی آخه وسایلو میبریم و ماشینو بیرون میزنیم و آخرین لحظه دیگه شما رو میبریم.  همینجا میچرخیدم که یدفعه چشمم افتاد...
29 ارديبهشت 1392

اولین غذای آرشیدا

سلام مامی شکمو میخوام اولین ماجرای غذا خوردتنو در 4 ماه و 9 روزگیت  بهت بگم که طبق قوانین پیش نرفتیم   و زودتر غذا خوردنو شروع  کردیم وبا اجازه  بهت لعاب برنج دادیم به این صورت که اندازه کف دست یعنی خیلی کم داخل قابله با آب و بدون هیچ چیزه دیگه ای جوشوندیم  تا له بشه  و برنج ها رو هم داخل صافی له کردیم  و بعد آب برنج رو بهت دادیم  و از روی اون هم پونه بهت دادیم  یعنی پونه و آب جوشیده و نبات تا دل  درد نشی میگن پونه واسه دل درد خوبه و تو هم ماشاله همه رو خوردی و هیچیت نشد خدا رو شکر, آخه همش میترسیدیم بالا بیاری یا د...
28 ارديبهشت 1392

شب آرزوها

  خدایا به حق این شب عزیز همه رو به آرزوهاشون برسون خدایا ما را آن ده که آن به خدایا شیرینی بخشش و محبتت را به ما بچشان  . . .       شب آرزوهاست بیا دعا کنیم برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید. و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست. بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید         شب آرزوهاست و من آرزو دارم دلت مثل بهار، پر شوداز لحظه های ماندگار زندگیت خالی از اندوه و غم، لحظه های شادمانی بی شمار روزهایت هر یکی بهتر ز قبل، خوش بود بر کام تو این روزگار همچو ...
26 ارديبهشت 1392

تیپ دخملونه ای

مامان جون یه لباس خوشملی واست خریده بود که آورد برات و من وقتی دیدم هوا جون میده برای پوشیدن این لباس  پس واست پوشیدم رفتیم خونه مامان جون و باباجون وقتی دیدنت واقعا خوشمزه شده بودی اول هم زن عمو اومد و اینقدر با دیدنت خوشحالی کردو قربون صدقه رفت که بقیه هم جالب شد قیافه تو واسشون الهی فدات بشم که واقعا دیگه شبیه دخملا شدی بهزاد هم همش میگفت آرشی آرشی آرشی دوستت دارم بهزادیه زن عمو مرسی مامان جون                من که نمیتونم وایسم چرا اینا اینجوری میکنن وایسادم حالا ولم میکنید &nb...
25 ارديبهشت 1392

3 ماهگی آرشیدا وکارایی که انجام میداد

چند روز پیش واست یه عروسک خریدم که بهش میگن عروسک اسکندر من وبابایی عاشق این عروسکه هستیم وگذاشتمش داخل گهواره  وقتی بعد از چند دقیقه اومدم دیدم بابایی اینجوری گذاشتتش تو بغلت  میخواستم بخورررررررررمت آخرشم میخوررررررررمت عسل من   واسه شام دعوت بودیم خونه دایی علیرضا;دایی مامان سودی. اونجا به عروسک فیل نیکان پسر داییم که تقریبا 4 سالشه  نگاه نگاه میکردی ما هم گفتیم مزه فیل سواری رو بچشی   اما مثل اینکه تو ........ و این هم دختر خاله های کوشولوی من آیه و آوا جدیدا یاد گرفتی دستاتو م...
18 ارديبهشت 1392

واکسن 4 ماهگی آرشیدا

مامانی الان که دارم اینا رو واست مینویسم هنوز یه کمی درد داری  و با ناله و صدا های ظریف که از خودت در میاری به خواب میری  الهی بمیرم اگه واسه ثبت خاطراتت نبود اصلا این روزای رو نمینوشتم                   آخه خیلی ناراحت میشم  اما باز هم تو قوی ترین دخمل بودی و  این بار هم خیلی اذیت نکردی اما مثل بار اول خوب نبودی  13/2/92 تاریخ واکسن 4 ماهگیت بود که میشد روز جمعه و چون از شدت نگرانی چند روز پیش از بهداشت سوال کرده بودم وگفته بود مشکلی نداره 1 روز حتی چند روز دیر کردنش پس  شنبه صبح &nbs...
14 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

  تقدیم به مادر و مادر شوهر عزیزم که  واقعا دوستتون دارم روزتون مبارک   وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند  و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد.   دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات    نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی  گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار  این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. مادر عزیزم روزت مبارک و این عشق ومحبت از طرف آ ر ش ی د ا به هر دوی شما مادر   ب...
11 ارديبهشت 1392

سالگرد عقد مامانی وبابایی

امروز هم تاریخ چهارمین سالگرد عقد من وبابایی عزیزتر از جانم هست  خوشحالم و خدا رو شاکرم به خاطر لطفش که بابا پوریا رو به من داد  تا زندگی بگیرم و تو رو به من داد تا معنای زیبایی زندگی رو با شما بچشم با تمام وجود فریاد میزنم دوووووستت داااااااااااااااااااااااااارم آرزویم سلامت و خوشحالی شماست بوووووووووووس ...
9 ارديبهشت 1392

تولد مامانمه

  تولد تولد تولدم مبارک چیه نمیشه که همش مطالب مال تو باشه یه کمی هم مختص  نویسنده است مثل اولین تولد مامان سودی با حضور دخمل سال پیش شما تو دل من بودی و من نمیدونستم تو هستی وامسال تو در کنار من و بابایی خوشبختیمو کامل کردی  و خداوند بهترین هدیه ی امسالمو بهم داد دووووووووووووستتتتتون دارم ...
5 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ARSHIDA می باشد